Sunday, November 12, 2006

می تراود مهتاب

خواب در چشم ترم می شکند
د رسال 1276 کودکی در یوش –مازندران –دیده به جهان گشود که مقدر بود بعد ها نیمای نیماور(=نام آور) گردد.نیما در طی زندگانی ادبی خود در داستان نویسی ، نمایش نامه نویسی ،نگارش مباحث ادبی به آزمایش پرداخته است،ولی آنچه که اورا نامبردار ساخته جنبه شاعری اوست.در شعر نیز وی مراحل مختلف را طی کرده : سرودن اشعاری که شکل و قالب ومضمون انها به سبک قدماست.سرودناشعاری که شکل وقالب انها به سبک پیشینیان است ولی مضمون انها نو وبکر میباشدوسرودن اشعار به سبک نو ،از این سه نوع ، آنچه که شخصیت نیما را نشان می دهد دسته اخیر است . پس از در گذشت نیما –بنا به وصیت وی –کار تدوین وچاپ اثار فراوان وگرانقدرش با یاری همسر وفرزند وچند تن از یاران صمیم انمرحوم با مراقبت نگارنده آغاز شد ونخستین شماره بعنوان افسانه ورباعیات )) از طرف سازمان چاپ کیهان طبع ومنتشر گردید
یادداشت های دکتر محمد معین 1344
می تراود مهتاب
می درخشد شبتاب،
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ولیک
غم این خفته ی چند
خواب در چشم ترم می شکند
نگران با من استاده سحر
صبح می خواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر
د رجگر لیکن خاری
از ره این سفرم میشکند
نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم
وبه جان دادمش آب
ای دریغا!به برم می شکند
دست ها می سایم
تا دری بگشایم
برعبث می پایم
که به در کس آید
در دیوار بهم ریخته شان
برسرم میشکند .
می تراود مهتاب
می درخشد شبتاب
مانده پای آبله از راه دراز
بردم دهکده مردی تنها
کوله بارش بر دوش
دست او بر در،می گوید با خود:
غم این خفته ی چند

0 Comments:

Post a Comment

<< Home